منم کوروش، شاه جهان، شاه بزرگ، شاه دادگر، شاه بابل، شاه سومر ,شاه چهارگوشه
جهان
. پسر کمبوجيه، شاه بزرگ ... نبيره ي چيش پيش، شاه بزرگ
... .
آنگاه که بدون جنگ و پيكار وارد بابل شدم، همه ي مردم گام هاي مرا با شادماني پذيرفتند
. در
بارگاه پادشاهان بابل بر تخت شهرياري نشستم، مردوك خداي بزرگ دل هاي پاك مردم بابل را
متوجه من کرد
... زيرا من او را ارجمند و گرامي داشتم.
ارتش بزرگ من به آرامي وارد بابل شد
. نگذاشتم رنج و آزاري به مردم اين شهر و اين سرزمين
وارد آيد
.
وضع داخلي بابل و جايگاه هاي مقدسش قلب مرا تكان داد
... من براي صلح کوشيدم . من
برده برداري را برانداختم، به بدبختي هاي آنان پايان بخشيدم
.
فرمان دادم که همه ي مردم در پرستش خداي خود آزاد باشند و آنان را نيازارند
. فرمان دادم که
هيچكس اهالي شهر را از هستي ساقط نكند
.
مردوك خداي بزرگ از کردار من خشنود شد و برکت و مهرباني اش را ارزاني داشت
. ما همگي
شادمانه و در صلح و آشتي مقام بلندش را ستوديم
...
من همه ي شهرهايي را که ويران شده بود از نو ساختم
. فرمان دادم تمام نيايشگاههايي را که بسته
شده بود، بگشايند
. همه خدايان اين نيايشگاه ها را به جاهاي خود بازگرداندم.
همه ي مردماني را که پراکنده و آواره شده بودند، به جايگاه هاي خود برگرد اندم و خانه هاي
ويران آنان را آباد کردم
.
همچنين پيكره خدايان سومر و اآد را آه نبونيد بدون واهمه از خداي بزرگ به بابل آورده بود،
به خشنودي مردوك خداي بزرگ و به شادي و خرمي به نيايشگاه هاي خودشان بازگراندم، باشد
آه دل ها شاد گردد
.
بشود آه خداياني آه آنان را به جايگاه هاي مقدس نخستين شان بازگرداندم، هر روز در پيشگاه
خداي بزرگ برايم زندگاني بلند خواستار باشند
...
من براي همه ي مردم جامعه اي آرام مهيا ساختم و صلح و آرامش را به تمامي مردم اعطا کردم
نظرات شما عزیزان: